نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

گذری بر گذشته ها

ســه چـــیز را در دوران کودکـــی جا گذاشته ام : شـــادمانی بی دلـیل ....... دوست داشتن بی دریـغ ...... کنجــکاوی بی انتهـــا ...... پسر عزیزم در کنار تو محبت و صفای خالص دوران کودکی را دوره میکنم و آنچه را که در  بزرگسالی از یاد برده بودم را به خاطر آوردم امیدوارم در هر سن و سالی که هستی قلب پاک دوران کودکی را در ضمیر خود نگاه داری. گلچینی از خاطرات کودکی مامان مریم و بابا حمید: سال 1361 (مامان مریم)   سال 1360(بابا حمید)     با با حمید نازنین در سن 3 سالگی   این هم عکس عمو ضیا است که مامان عزت میگن یکم شبیه کوچیکی...
2 شهريور 1391

تاتی نباتی

سلام          هورااااااااااااااا   دستامو بگیر و تاتی تاتی کن پسر طلا از سر و شونه ما بالا برو پایین بیا   تاتی تاتی کن و رو گلای قالی پا بذار پاهای کوچیکت و روی چشای ما بذار   ولی یادت باشه که روی دلا پا نذاری گلای دلنازک و زیر پاهات جا نذاری   تاتی تاتی کن فدای اون پاهای کوچولوت فدای خنده هات و اون صورت عین هلو ت   تاتی تاتی کن نباتم،عسلم،شیرین زبون قربون اون سر و پات قربون اوت قدمهات میدونی انتطار چیه؟   انتظار اینه که من هر روز و هر ساعت نگاهت میکردم و تو رویاهام میدیدم که داری راه میری با قد...
14 مرداد 1391

14ماهگی و کارهای جدید

  سلامی دوباره به گرمای وجود گرما بخشت پسر نازنینم الهی فدات بشم که درست در ۱ سال و ا ماهگیت تونستی برای چند ثانیه بدون کمک بایستی.   الهی فدات بشم که  عاشق بیرون ریختن وسایل کمدی.   الهی فدات بشم که همه رژلبها و رژگونه های مامان رو با ناخنهای کوچولوت تراشیدی    و میریزی رو  قالی و لباسهات.      الهی فدات بشم که از صدای بلند مثل جارو برقی و سشوار میترسی.   الهی فدات شم که شیطون شدی و سر از همه جا در میاری از زیر میز گرفته تا پشت مبل.      الهی فدات شم که تعدادی کلمات رو بصو...
3 تير 1391

13 ماهگی و اولین سفر

بنام او که اول و آخر هر چه است ، که هست قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست با شکوه ترین روز دنیا تولد توست   پس برایمان بمان و بدان که عاشقانه دوستت داریم. سلام عزيز دل مامان                            ماهگيت مبارك                                       ...
23 آذر 1391

روز مادر

                           تو بلوری،گل نازی،گل ناز،                 خنده کن کودک من،           بنشین،مثل پروانه ی شاد،    بر گل دامن من،کودکم،        از تو جانم به تن است،        جایت آغوش من است.     پسر عزیزم انقدر در گیر...
22 ارديبهشت 1391

8 ماهگی و اولین دندان

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام ميخوام نشونتون بدم صاحب مرواريد منم يواش يواش و بيصدا شدم جزء كباب خورا ه و ر ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا اولین دندون گل پسر در اومد   امروز صبح يعني در تاريخ(۲۰/1۰/۱۳۹۰)هنگامي كه داشتم به گلم با قاشق حريره  مي دادم  یه لحظه لثه اش توجهمو جلب کرد بله دیدم که یه مروارید کوچولو داره تو دهنش می درخشه. دوتا دندان پيشين ،پاييني پسرم در آمده بود. الهی بمیرم براش تازه  دلیل بیتابی های  چند روز پیششو می فهمم پسر گلم بابت دندانش خيلي كوچولو شدخدا كنه عزيزم وزنت دوبار...
22 دی 1390

6ماهگی

  باراטּ براے ڪسے تڪرارے نمیشود هر وقت بیاید دوست داشتنے ست و تو هماטּ بارانے … نیکان ماهگیت مبارک فرشته من   هیچ وقت اینجوری به شمارش روزهای زندگیم فکر نکرده بودم...الان که روزهای با تو بودن و با تو زندگی کردن رو می شمارم گذران عمر برام نمایان تر می شه و شرمنده تر از این که این عمر عجب میگذره و من غافل. تا وقتی حادثه ای شیرین مثل حضور تو نبود ، برام گذر این روزها هم مهم نبود...  و حالا که هستی شیرینی این روزها رو برام ثبت می کنی... هر روز با روز قبل فرق می کنی، بزرگ تر می شی، کارهای با مزه تر انجام می دی ... بعد از اومدنت به جرات می تونم ...
13 آبان 1390

کارهای شیرین این روزهات

  بعضی از تصاویر هستند که تو زندگی ما آدمها هیچ وقت از ذهن پاک نمیشن ...منم توی ذهنم از این  تصاویر کم ندارم ...اما تصاویری که این روزها جلوی چشمهام رژه میرن شیرینن و خواستنی... یکی از این تصاویر مربوط به زمانیه که برای بار اول در آغوشم گذاشتنت و تنها خدا می دونه که چه حسی بود.. بارها سعی کردم برای بقیه توضیح بدم اما می دونم که نتونستم حس واقعیم رو منتقل کنم.... یاد اون صورت سرخ و نرم  که میوفتم قندی توی این دل آب می شه که شیرینیش رو تا قبل ازاین  نچشیده بودم... تصویر دیگه تصویر شیر خوردنهای شبانه ست....شبها میشی ماهی کوچیک اتاقمون...ماهیی که ب...
29 مهر 1390

5ماهگی

  به خدا...بهشت همین جا است.  همین خونه ای که عطر نفس های تو،گوشه به گوشه اش پراکنده شده... همین خونه ای که صدای خندیدنت و حس قشنگ بودنت رنگ زندگی داده به در و دیوارش...  تو  خوابی و من کنار  تختت  سجده  شکر  به جا  میارم و به  پهنای صورتم اشک می ریزم و     به وسعت مادر بودنم خدا رو شکر میکنم که تو هستی ... نفس میکشی...میخندی...زندگی می کنی............................ جان منی و جان تو را دوست دارم شادابی چشمان تو را دوست دارم  دنیای من در دست های کوچک توست دنیای تو، دست های تو را دوست دا...
6 مهر 1390